جدول جو
جدول جو

معنی شد کا - جستجوی لغت در جدول جو

شد کا
انجیر پخته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ کُ)
امر) بلند کن. مقابل پست کن. نیز گویند فلانه کس شدی بلند بسته است که دست فلک به او نمی رسد یعنی جای بلندی بر خود چیده است و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (آنندراج) :
محفل پیر و جوان است مقامی شد کن
بزم خونابه خوران است پیامی شد کن.
میرنجات
لغت نامه دهخدا
(شِ)
راشدبن اسحاق بن راشد ابوحلیمۀ کاتب. ادیب و شاعر و نویسنده بود. ابن مرزبان در طبقات الشعراء نام وی را ذکر کرده و گفته است که بیشتر اشعار او مضمون شکوه و آه و ناله دارد و آن بسبب تهمتی است که در دوران نویسندگی اش درباره خادم امیر عبدالله بن طاهر به او زدند. راشد بوزیر محمد بن عبدالملک زیات پیوست و اخبار نیکی از این دوران دارد. هیچیک از اشعار او خالی از فحش و ناسزا نیست. (از معجم الادباء ج 4 ص 203)
لغت نامه دهخدا
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
شوکا آهوی البرز
فرهنگ گویش مازندرانی